معنی اتوزدن، دستگاه پرس، چاپ جراید، وارداوردن، فشردنزور دادن، ازدحام کردن فشار، ازدحام، جمعیت، ماشین چاپ، مطبعه، مطبوعات, معنی اتوزدن، دستگاه پرس، چاپ جراید، وارداوردن، فشردنزور دادن، ازدحام کردن فشار، ازدحام، جمعیت، ماشین چاپ، مطبعه، مطبوعات, معنی hmxbj، bsت;اi /cs، ]ا/ [cاdb، mاcbاmcbj، tacbjxmc bاbj، اxbpاk lcbj taاc، اxbpاk، [kudت، kاadj ]ا/، kzfui، kzfmuh, معنی اصطلاح اتوزدن، دستگاه پرس، چاپ جراید، وارداوردن، فشردنزور دادن، ازدحام کردن فشار، ازدحام، جمعیت، ماشین چاپ، مطبعه، مطبوعات, معادل اتوزدن، دستگاه پرس، چاپ جراید، وارداوردن، فشردنزور دادن، ازدحام کردن فشار، ازدحام، جمعیت، ماشین چاپ، مطبعه، مطبوعات, اتوزدن، دستگاه پرس، چاپ جراید، وارداوردن، فشردنزور دادن، ازدحام کردن فشار، ازدحام، جمعیت، ماشین چاپ، مطبعه، مطبوعات چی میشه؟, اتوزدن، دستگاه پرس، چاپ جراید، وارداوردن، فشردنزور دادن، ازدحام کردن فشار، ازدحام، جمعیت، ماشین چاپ، مطبعه، مطبوعات یعنی چی؟, اتوزدن، دستگاه پرس، چاپ جراید، وارداوردن، فشردنزور دادن، ازدحام کردن فشار، ازدحام، جمعیت، ماشین چاپ، مطبعه، مطبوعات synonym, اتوزدن، دستگاه پرس، چاپ جراید، وارداوردن، فشردنزور دادن، ازدحام کردن فشار، ازدحام، جمعیت، ماشین چاپ، مطبعه، مطبوعات definition,